زبان خود را انتخاب کنید

 

به گزارش منابع محلى سازمان حقوق بشر اهواز، ماجد عموری، فرزند ناجی، جوان عرب ۲۵ ساله اهل شهر خلفیه (رامشیر) محكوم به اعدام به قرنطینه زندان سپیدار اهواز منتقل شده و احتمال اجراى حكم مخفيانه او وجود دارد.

ماجد عمورى در سال ۱۳۹۷ در اعتراض به دستگيرى برادر بزرگترش رسول عموری با نیروهای امنیتی درگیر شد و سپس به اتهام اقدام مسلحانه و درگیری با ماموران سرنشین خودرو حامل برادرش و کشته شدن یک افسر نیروی انتظامی به‌نام «نويد حقيقت‌شناس» از سوی دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شد.

برادرش رسول عموری در سال ۱۳۹۵ به اتهام درگیری با ماموران در یک عروسی محلی بازداشت و سپس توسط دادگاه انقلاب اهواز به زندان ابد محکوم شد.

منابع نزديك به خانواده مى‌گویند برادر بزرگتر ماجد عموری ۲۴ اسفند ۱۴۰۰ برای اجرای حکم اعدام به قرنطینه منتقل شده و به احتمال زیاد در ۱۶ اسفند اعدام خواهد شد.

خانواده عموری پیش‌تر با درخواست وقت از دادگاه برای کسب رضایت از اولیای دم فرد کشته شده در این درگیری تلاش کرده بودند اما تلاش‌های آنان به نتیجه نرسیده و همچنان در تلاش برای کسب رضایت و نجات جان فرزند خود از خطر اعدام هستند.

محمدعلی عموری‌نژاد، زندانی سیاسی و فعال دانشجوئی عرب اهوازی که یازده سال است بدون مرخصی در زندان شیبان اهواز« حکم حبس ابد خود را می‌گذراند، پیامی صوتی و نامه‌ای را به وکیل خود «مصطفی نیلی» که خود تازه از زندان آزاد شده، تقدیم کرده است.

عموری‌نژاد در نامه خود که در سایت «کلمه» منتشر شده است، نوشته: «هیچ امیدی نیست بشه اعاده دادرسی را در دیوان عالی کشور پیش برد!». این جملات من بود خطاب به آقای نیلی در اولین مکالمه‎‌ تلفنی که طی آن چند دلیلِ سرهم‌‌کرده خود را مایوسانه مطرح کردم... چقدر این طرز نگاهم موضوع را برای ایشان سخت کرد؛ مطمئناً نه از لحاظ قضائی، بلکه ازین جهت که بتواند امیدی در درونم بیدار کند. پس با حرف‎هایی از آینده و امکان‎های پیش‎رو در جهت تغییر وضع موجود و همچنین مسئولینی که گاه ممکن است حرف‎های ما را در سیستم قضائی بشنوند، استراتژی زیبائی را پیش گرفتند و انصافاً موفق نیز بودند در احیای امید دوباره‎ی من زندانی...».

این زندانی سیاسی در ادامه نوشته: «نتیجه اخلاقی؛ بایستی از همه کسانی بگوئیم که اکنون و در همین لحظه رنج می‎کشند و زبان گویای آن‎ها باشیم. بایستی امیدی حتی اگر شده ناچیز در دل هر انسان ستم‎دیده‌ای در هر کجای این کره خاکی بیدار کنیم. امید همانند دانه‌های بذر در جاهای تاریک، تک و تنها نیز ریشه می‌دواند و رشد می‌کند. این درس اخلاقیِ آقای نیلی بود و حالا که درگیر زندان شده بودند و مدتی طولانی را در سلول‎های بی‎روحِ انفرادی صبورانه و شجاعانه تحمل نمودند، ابتدا بازگشت‎شان را به ایشان و خانوادۀ محترم‎شان و جامعۀ بزرگی که مشتاقانه این لحظات را انتظار می‎کشیدند، تبریک می‎گویم و امیدوارم که سالم و سرحال باشند. و در آخر، از اینکه سخاوتمندانه امیدهایشان را با من به اشتراک گذاشتند، متشکر باشم و با تمام افتخار این چند سطرِ دست‌‎نوشته و این احساساتِ بیم وامیدِ برافروخته را صمیمانه با ایشان به اشتراک می‎گذارم.»
https://t.me/kaleme/28223

محمدعلی عموری‌نژاد متولد 1356، وبلاگ نويس و فارغ التحصيل رشته مهندسی منابع طبيعی (شيلات و آبزيان )از دانشگاه صنعتی اصفهان است. او فعال دانشجويی و يکی از موسسان نشريه فرهنگی «التراث» در دانشگاه صنعتی اصفهان بود که به دو زبان عربی و فارسی منتشر می‌شد.

عمورى‌نژاد دبير دبيرستان‌های خلفيه (رامشير) و از موسسان موسسه فرهنگی «⁧‫الحوار‬⁩» به معنای «گفتگو» است که دارای مجوز از «سازمان ملی جوانان» و نام آن برگرفته از سياست‌های اصلاح طلبانه دولت ⁧‫محمد خاتمی‬⁩ درباره گفتگوی تمدن‌ها بوده است.

او از فعالان فرهنگى وهويت طلب عرب بود و پس از موج برخورد با اين فعالان، در سال 2007 به عراق پناهنده شد و از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) به‌عنوان پناهنده سیاسی پذيرفته شد ولی دولت عراق او را به‌دليل ورود غیرقانونی از مرز دستگير کرد به زندان محکوم شد و بعد از پنج سال حبس در زندان‌های عراق به‌رغم داشتن مدارک پناهندگی، در تاريخ 13 ژانويه 2011 به دولت ايران تحويل داده شد.

در همان سال اعضای موسسه الحوار به اتهامات سیاسی و امنیتی بازداشت شدند و دو عضو آن، هاشم شعبانی‬⁩ (شاعر ومعلم) و هادى راشدى‬⁩ (مهندس ومعلم) در ابتداى سال 2014 به صورت مخفيانه در زندان كارون اهواز اعدام شدند.

«سازمان حقوق بشر اهواز» در بیانیه‌ای در تاریخ 30 اردیبهشت 1400 (20 می 2021) نوشت که عموری‌نژاد و دو زندانی عرب دیگر به نام‌های مختار آلبوشوكه و قاسم سنجری پس از 19 روز شكنجه در بازداشتگاه‌هاى مخفى وزارت اطلاعات در اهواز، با ويلچر به بهدارى زندان شيبان اهواز بازگشت داده شدند.

سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای در 3 خرداد 1400 با اشاره به نیاز فوری محمدعلی عموری و مختار آلبوشوکه، دو زندانی عقیدتی عرب اهوازی به مراقبت‌های پزشکی، از مقامات ایران خواست آنها را فوری و بدون قید و شرط آزاد کنند.

منابع سازمان حقوق بشر اهواز خبر دادند که سرنوشت محمدعلی عموری، مختار آلبوشوکه و قاسم سنجری زندانیان سیاسی عرب در زندان شیبان اهواز که در تاریخ 9 اردیبهشت 1400 شمسی ( 29 آوریل 2021 میلادی) توسط ماموران اطلاعاتی ناشناس، پس از ضرب و شتم به مکان نامعلومی برده شدند، تاکنون مشخص نشده و نهادهای اطلاعاتی و قضایی یا مسئولان زندان هیچ اطلاعاتی درباره آنها ارائه نمی‌دهند.
این شکنجه و انتقال در پی درگیری و تعرض از سوی چند مجرم از جمله حسین پرکار (متهم به اختلاس های میلیاردی) و همدستش عدنان زابیه، و با تشویق مسئولان امنیتی زندان رخ داد.
به نقل از این منابع، دو زندانی مجرم پیوسته با ایجاد درگیری ساختگی باعث یورش نیروهای امنیتی به بند زندانیان سیاسی می شدند که در آخرین مورد به ایجاد دعوای ساختگی با محمدعلی عموری، مختار آلبوشوکه و قاسم سنجری از زندانیان سیاسی عرب پرداخته و موجبات هجوم ماموران امنیتی و مضروب کردن آنها را فراهم ساختند.
پس از ضرب و شتم شدید زندانیان سیاسی نامبرده، مقامات زندان بدون مداوا آنها را ابتدا به مدت یک هفته به انفرادی زندان و سپس به اداره اطلاعات منتقل کردند در حالی که آنها خونریزی شدید داشته و وضعیت سه نفر بسیار وخیم گزارش شده است.
عموری و آلبوشوکه از فعالان عرب عضو موسسه فرهنگی الحوار (گفتگو) بودند که از سوی دادگاه انقلاب با اتهام های واهی امنیتی ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شدند. سنجری نیز از فعالان سیاسی عرب است که به دلیل فعالیت هایش به زندان محکوم شده است.
کلیه مراجعات خانوده‌های زندانیان به نهادهای قضایی و اطلاعاتی از جمله دادگاه انقلاب اهواز و ستاد خبری بی‌نتیجه مانده و مقامات رسمی از دادن هرگونه اطلاعاتی از سرنوشت این فعالان ممانعت می‌کنند.
سازمان حقوق بشر اهواز (اهرو) با محکومیت شدید چنین رفتارهای غیر انسانی، خواستار تعیین سرنوشت این زندانیان سیاسی و اجازه ملاقات با خانواده‌هایشان است. سازمان همچنین از سازمان‌های بین المللی و فرستاده ویژه حقوق بشر در امور ایران می خواهد که ضمن محکومیت آزار سیستماتیک زندانیان سیاسی در ایران، مقامات ذیربط را ملزم به رعایت حقوق زندانیان نماید.
سازمان حقوق بشر اهواز
دوشنبه 27 اردیبهشت 1400 شمسی ( 17 می 2021)

در ادامه موج بازداشت زنان فعال عرب اهوازی که از روز چهارشنبه گذشته با دستگیری فاطمه تمیمی آغاز شد، 4 زن دیگر هم بازداشت شدند تا تعداد مجموع بازداشتی‌ها به 7 نفر  از جمله 5 زن برسد. در جدیدترین مورد فاطمه سواری در شهر حویزه بازداشت شد.

به گزارش منابع محلی سازمان حقوق بشر اهواز ، نیروهای امنیتی عصر روز جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹ فاطمه سواری فعال اجتماعی ساکن شهر حویزه را بازداشت کردند. فاطمه سواری عمه زینب سواری است که روز پنج‌شنبه 10 دسامبر در شهرستان رفیع بازداشت شد.

زینب سواری دانشجوی دبیری اجتماعی  و فاطمه سواری فارغ‌التحصیل دوره تربیت معلم هستند و در دوران بحران کرونا داوطلبانه به مناطق و روستاهای محروم پیرامون حویزه و رفیع می‌رفته و به تدریس دانش‌آموزانی که به آموزش آنلاین دسترسی نداشته و به دلیل تعطیلی مدارس از تحصیل بازمانده بودند، می‌پرداختند.

طى روزهاى گذشته فاطمه تمیمی  در  شهر جراحی معشور و همكارش مریم عامری در اهواز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند. عامری و تمیمی قصه‌ها، لالایی‌ها و ترانه‌ها به زبان عربی را جهت ثبت تاریخ شفاهی روستا به روستا جمع آوری می‌کردند و در صفحه اینستاگرام تمیمی که بیش از 25 هزار نفر آن را دنبال می‌کنند، ذکر شده که نتایج این تلاش‌های فرهنگی در قالب مستندی 20 قسمتی آماده انتشار بوده است. فاطمه تميمى تا کنون چندین مستند کوتاه درباره فقر، اعتیاد، بیکاری و مشکلات اجتماعی مردم عرب اهواز تهیه کرده است.

پیش از این هم ازهار آلبوغبیش به همراه دو برادرش عباس و رضا در فلاحیه، که همگی زیر ۲۰ سال سن دارند به دلیل فعالیت در شبکه های اجتماعی بازداشت شده بودند.

سیلاب‌های مستمر اهواز و شهرهای پیرامون از مهم‌ترین موضوعاتی است که تمیمی به آنها پرداخته و درباره آنها مستند و گزارش تهیه کرده است. او در گزارش‌هایش علاوه بر دلایل ایجاد سیل و اتفاقات مرتبط با آن، به تاثیرات و پیامدهای سیل بر ساختارهای اجتماعی در مناطق عرب‌نشین پرداخته است.

تاکنون هیچ اطلاعاتی درباره دلایل این بازداشت‌های گسترده توسط نهادهاى دولتى اعلام نشده و هنوز هیچ اتهامی متوجه بازداشت شدگان نشده است. تلاش‌های خانواده‌های این افراد هم برای اطلاع از محل و شرایط نگهداری آنها هنوز به هیچ جایی نرسیده است.

سازمان حقوق بشر اهواز موج جدید بازداشت فعالان فرهنگی و اجتماعی مخصوصا زنان و دختران که همه فعالیت‌های خود را به شکل مسالمت‌آمیز و در چارچوب‌های قوانین موجود در ایران انجام داده‌اند، و به زعم مقامات امنیتی و نظامی به دليل " کنشهای هویت طلبانه" صورت ميگرد را به شدت محکوم میکند. 

سازمان این اقدامات را تلاشی برای منحرف کردن کنشگری مسالمت‌آمیز با هدف ایجاد بهانه برای سرکوب فعالان می‌داند و از این رو خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط بازداشت‌شدگان است. 

سازمان حقوق بشر اهواز

شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۹ موافق با 12 دسامبر 2020

فاطمه تمیمی خبرنگار، كارگردان، فعال اجتماعی عرب اهوازی و فعال حقوق زنان توسط نیروهای امنیتی، در منزلش در شهرک جراحی (چمران) شامگاه چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ (9 دسامبر 2020 بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
خانم تميمى تا کنون چندین مستند کوتاه درباره فقر، اعتیاد، بیکاری و مشکلات اجتماعی مردم عرب اهواز تهیه کرده است.

فاطمه تمیمی ۳۹ ساله و مادر دو فرزند که در مطبوعات محلی و شبکه‌های اجتماعی نیز عکاس خبری، گزارشگر، کارگردان و فعال فرهنگی فعالیت میکند. سیلاب‌های سال‌های گذشته اهواز و شهرهای پیرامون هم یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که تمیمی به آنها پرداخته و درباره آنها مستند و گزارش تهیه کرده است. او در گزارش‌هایش علاوه بر دلایل ایجاد سیل و اتفاقات مرتبط با آن، به تاثیرات و پیامدهای سیل بر ساختارهای اجتماعی در مناطق عرب‌نشین پرداخته است.

فاطمه تمیمی از دهه هفتاد به فعالیت در روزنامه‌های محلی اشتغال داشت و بیش از 25 هزار نفر صفحه اینستاگرام او را که محل انتشار گزارش‌هایش است، دنبال می‌کنند.

سازمان حقوق بشر اهواز ضمن محکوم کردن بازداشت فاطمه تمیمی و همه فعالان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط او است.

سازمان حقوق بشر اهواز

چهارشنبه 9 دسامبر 2020-  ۱۹ آذر ۱۳۹۹ 

سازمان حقوق بشر اهواز (اهرو) از طريق منابع محلى و فعالان سياسی و مدنی منطقه روزشمار اعتراضات در شهرستان معشور (ماهشهر) بویژه کشتاری که در نیزار جراحی و کوره و سایر مناطق رخ داد را ثبت کرده و آخرین آمار كشته شدگان معشور را نیز مستند ساخته است .

 شهرستان معشور (ماهشهر) در جنوب شرقی استان خوزستان از شهر خور موسی ( بندر امام خمینی یا سربندر)، شهر جراحی (شهر چمران)، شهرک کوره (شهرک طالقانی)، شهرک زنجیر (شهرک رجایی)، شهرک گاما (شهرک ولیعصر)، شهرک ممکو (شهرک بعثت)، خور الغزاله (شهرک مدنی)، رمیله (شهرک قدس) و شهرک آلبوحردان (شهرک باهنر) تشکیل شده است. 

     شهرستان معشور را می توان نماد روشن و تکامل یافته ای از تناقض های امروز ایران مانند ثروت/فقر، فرصت های شغلی برای غیر بومیان/ بیکاری گسترده بومیان، مرکز شهر توسعه یافته/ حاشیه ای بزرگ و کاملا فراموش شده و... بشمار آورد. چنین وضعیتی بدون شک نمی توانست و نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد و مردم را به واکنش وا ندارد. در معشور امروز به مانند تمام شهرهای عرب نشین استان چهارگانه تبعیض، بیکاری، فقر و بیسوادی حاصل از سیاست های مرکزگرایی همپوشانی کاملی یافته اند و محیط مناسبی برای اعتراضات گسترده اجتماعی فراهم شده است. با این وجود در بسیاری از اعتراضات سراسری، این شهرستان و شهرهای اقماری آن شاهد حضور گسترده مردمی نبود. البته تنها استثنا در این رابطه وجود اعتراضات در شهر کوره بود که مردم این شهر در تظاهرات گسترده مردم عرب در سال 1384 علیه نامه منتسب به آقای ابطحی رئیس دفتر محمد خاتمی رئیس جمهور وقت و همچنین اعتراضات دی 1396 حضور فعال داشتند که همین امر سبب شد دستگاه های امنیتی با ایجاد اختلافات فرقه ای از جنس شیعه و سنی و متهم کردن بسیاری از جوانان کوره به وهابیت و داعش به سرکوب مردم بپردازند. همين اتهامات برای توجيه سركوب اعتراضات آبان 98 در اين منطقه استفاده شد. با این وجود در اعتراضات آبان ماه 98 وضعیت کاملا تفاوت پیدا کرد و تمام شهرستان معشور و شهرهای اقماری اطراف آن از همان لحظات اولیه اعلام گرانی بنزین به موج گسترده اعتراضات سراسری پیوستند و خود را به عنوان پیش‌‌ قراولان اعتراض به وضع موجود نشان دادند. ناگفته پیداست که اعلام گرانی بنزین تنها جرقه ای برای آغاز و گسترش اعتراضات بود چرا که وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منطقه به نقطه ای رسیده که چاره ای جز اعتراض و خیزش برای مردم منطقه باقی نگذاشته است. 


جمعه 15 نوامبر 2019، 24 آبان 1398

پس از اعلام رسمی گرانی بنزین در ساعت 9 صبح روز جمعه 24 آبان جمعی از جوانان کوره (شهرک طالقانی)  با تجمع در تنها پمپ بنزین شهر مانع از فعالیت آن شدند و تلاش کردند مردم را به اعتراض وا دارند. با انتشار خبر اعتراض جوانان کوره، تمام شهرک ها و شهرهای اطراف به اعتراضات پیوستند و مردم و بویژه جوانان به سوی جایگاه های سوخت رسانی سرازیر شدند. در حدود ساعت 11:30 صبح جمعه نیروهای امنیتی روانه جایگاه های سوخت رسانی جهت متفرق کردن مردم شدند اما با توجه به حضور گسترده مردم موفق به این کار نشدند. 

از مهمترین نقاط تجمع مردمی، میدان ورودی شهر خور موسی بود که نقطه ای بسیار مهم بشمار می رود چرا که شهر خور موسی و بندر استراتژیک معشور را به جهان خارجی متصل می کند. دومین نقطه مهم اعتراضات و تجمع مردمی میدان بعث بود که شهر الجراحی و شهرک ممکو را از یک سو به مجتمع های عظیم پتروشیمی و از سوی دیگر به مرکز شهر معشور و شهر الکوره متصل می نماید. 

این وضعیت اعتراضی تا پاسی از جمعه شب در تمام جایگاه های سوخت رسانی شهرستان معشور ادامه یافت و بسیاری از جوانان، شب را در همان جایگاه ها به صبح رساندند. جمعه شب نیز مقامات محلی کلیه مدارس را برای روز شنبه در تمام شهرستان معشور و شهرهای تابعه تعطیل اعلام کردند. در همین شب بود که مقامات کشوری خدمات اینترنت را در تمام کشور قطع نمودند. 

در طی اعتراضات در جمعه شب، معترضان بسیاری از راه های ورودی و خروجی به شهرها و شهرک ها را نیز مسدود کردند. مثلا ورودی شهرک گاما و کوره و زنجیر که در مسیر بزرگراه خورموسی – معشور – امیدیه (عمیدیه) واقع می شود و از مسیرهای اصلی مواصلاتی میان بندر استراتژیک معشور با جهان خارجی است از سوی جوانان معترض مسدود شد. همچنین مسیر شهر جراحی و شهرک ممکو که به مجتمع های پتروشیمی منتهی می شود نیز بسته شد. افزون بر آن مردم شهرک مدنی جاده اصلی و مهم ارتباطی با شهرستان هندیجان (هندیان) که شهرستان معشور را به تمام جنوب ایران و بنادر دیگر متصل می کند را بستند. جوانان کوره به ویژه کامیون های خالی و حامل بار را در مسیرهای منتهی به شهر و مجتمع های پتروشیمی متوقف کرده و عملا این مسیرها را تا روز سه شنبه بسته نگه داشتند. 


شنبه 16 نوامبر 2019، 25 آبان 1398

از صبح روز شنبه با پیوستن جمع زیادی از جوانان به معترضان روز قبل، تمام راه های ورودی و خروجی شهرستان معشور و شهرهای تابعه و تمام جایگاه های سوخت رسانی بسته شدند. مهمترین شعارهای تجمع کنندگان علیه فقر و تبعیض و گرانی بود و شعارهای قومی نیز سر داده شد. 

در این روز جمع فراوانی از مردم معشور در برابر ساختمان فرمانداری این شهرستان تجمع کردند که نیروهای امنیتی با استفاده از گاز اشک آور و گلوله های جنگی و شلیک مستقیم به مردم سعی در متفرق ساختن مردم کردند که حاصل آن کشته شدن یک شهروند بود. 

از روز شنبه نیروهای امنیتی شروع به شلیک بی امان و عمدی به سوی تظاهر کنندگان کرده و از گاز اشک آوری استفاده کردند که به گفته شاهدان به ایجاد شوک و نوعی بی حسی در بدن می انجامید و به ایجاد سر گیجه و استفراغ شدید منجر می شد که این حالت تا چند روز ادامه می یافت. 

در خور موسی امام جمعه شهر تلاش کرد تا مردم معترض را آرام کند و آنها را به بازگشت به خانه هایشان توصیه می کرد که واکنش مردم را برانگیخت و شعارهایی نیز علیه وی و رفتارهای تبعیض آمیزش سر داده شد. قابل توجه است که شیخ محمد تابش امام جمعه خورموسی که متهم به زمین خواری و تغییر کاربری زمین های بومیان به وضعیت تجاری برای خود و منتسبانش می باشد در نظر مردم نماد فساد و رشوه گیری و تبعیض علیه مردم بومی عرب آن شهر بشمار می رود.

تا شنبه شب تمام راه ها و ورودی های شهرها و شهرک های معشور توسط معترضان و گروه های مردمی مسدود بود و مردم مانع جابجایی کامیون ها و کارگران شاغل در شرکت های پتروشیمی می شدند.  در همین شب سازوبرگ نظامی بویژه تانک ها و ماشین های مجهز به دوشکا وارد شهر شده و برخی شاهدان گفتند که بعضی از نیروهای نظامی و شبه نظامی از طریق فرودگاه معشور وارد شهرستان شدند.

ویدیو: هجوم با تانک و اسلحه سنگین به معترضین در کوره ( شهرک طالقانی ) ماهشهر


یکشنبه 17 نوامبر 2019، 26 آبان 1398

در این روز بارش شدید باران در کل استان و شهرستان معشور، از حجم و دامنه حضور مردم معترض کاست. با این وجود کماکان و مانند دو روز گذشته تمام راه ها و بزرگراه ها از سوی مردم بسته نگه داشته شدند. 

در این روز به شکل عملی و میدانی عملیات نظامی و قتل عام مردم کلید خورد. ابتدا نیروهای نظامی با ماشین آلات نظامی وارد خور الغزاله (شهرک مدنی) شده و بسیاری از مردم را بازداشت کردند. دلیل آغاز عملیات نظامی از این شهرک بدان جهت بود که جوانان معترض، تمام شهرک را در اختیار گرفته بودند و عملا هیچ نیروی نظامی و امنیتی در این شهر نمانده بود. همزمان نیروهای حکومتی با آتش سنگین دوشکا وارد شهرک زنجیر (شهرک رجایی) شدند. به گفته شاهدان عینی معترضان شهرک زنجیر هیچ اسلحه ای نداشتند و فقط با سنگ و چوب به مقاومت می پرداختند به همین دلیل برخی از جوانان الکوره (شهرک طالقانی) با اسلحه های شکاری به کمک معترضان این شهرک شتافتند تا با کند کردن حرکت نیروهای نظامی، معترضان فرصت گریز بیابند.  در همان حال تانک ها به مرکز معشور القدیمه (ماهشهر قدیم) بویژه خیابان های جنگل و سعیدی و... که در تصرف معترضان بود وارد شدند و با شلیک گلوله های نظامی و بطور مستقیم به تجمع کنندگان، بسیاری از آنها را زخمی و بازداشت کردند. نیروهای نظامی و امنیتی همچنین وارد شهرک گاما ( شهرک ولیعصر) نیز شدند و بسیاری از مردم و هر کس را که مشاهده می کردند بازداشت می نمودند. 

اما شدیدترین حمله به شهر خورموسی (بندر امام خمینی) صورت گرفت و چهار کشته به همراه داشت که دو نفر از آنها در سه راه بندر امام (مفترق خور موسی) جان باختند. همچنین در منطقه " تل الملح " که مشرف بر سه راهی خور موسی است چندین تک تیرانداز مستقر شدند. افزون بر آن در آسمان شهرک ها و شهرهای اطراف معشور هلیکوپترها و هواپیماهای بدون سرنشین جهت شناسایی و ردگیری معترضان به پرواز در آمدند. در بسیاری از مناطق شهرستان معشور و شهرهای اطراف مشاهده می شد که نیروهای امنیتی با لباس های شخصی به اموال و اتومبیل های مردم حمله کرده و در مواردی چند باج گیری نیز کردند تا جریان اعتراضات را مخدوش کنند. روند بازداشت های گسترده و فله ای نیز از یکشنبه بشدت اجرا شد و در این روز افراد بسیاری از جمله کودکان و نوجوانان دستگیر شدند. با این وجود فعالیت کاری شرکت های پتروشیمی به دلیل بسته بودن بسیاری از راه های منتهی به آن شرکت ها با اختلال زیادی روبرو شد.


دوشنبه 18 نوامبر 2019، 27 آبان 1398

برای سومین روز متوالی کلیه مدارس و ادارات دولتی شهرستان معشور تعطیل بودند. از ساعات اولیه بامداد دوشنبه نیروها و ماشین آلات سنگین و نیمه سنگین نظامی وارد پادگان همجوار با نیزارهای نزدیک شهر جراحی شدند. ساعاتی بعد و همزمان با طلوع آفتاب عملیات نظامی در میدان بعثت با هجوم نیروهای نظامی و با پشتیبانی ماشین های حامل دوشکا آغاز شد. این نیروها با آتش سنگین دوشکا و مسلسل های اتوماتیک، معترضان حاضر در میدان بعثت را بسوی شهرک ممکو و شهر جراحی (چمران) عقب راندند و راه های منتهی به این میدان از سوی کوره و مجتمع های پتروشیمی را مسدود کردند تا مانع رسیدن مردم جهت کمک به معترضان عقب رانده شده شوند. تا ساعت 9 صبح نیروهای حکومتی کنترل میدان و نقاط اطراف آن را به دست گرفتند و معترضان را مجبور به فرار به درون شهر جراحی و نیزار مجاور نمودند. نیروهای نظامی و امنیتی با فرار بسیاری از مردم به درون نیزارها و با آگاهی از عدم وجود گریزگاه به شلیک سنگین و کشتار مردم پرداختند. این امر  واکنش برخی از معترضان مسلح به اسلحه های شکاری را برانگیخت که این تبادل آتش به زخمی شدن سه نفر از نیروهای حکومتی و کشته شدن سروان رضا صیادی از نیروهای " نوپو " منجر شد. بعد از کشتار مردم در نیزار این نیروها بسوی شهر جراحی روانه شدند که در آنجا سه نفر از ساکنان مسلح شهر در پاسخ به آتش سنگین و بدون هدف دوشکاها به تبادل آتش با نیروهای مهاجم پرداختند و تا ساعت یک بعدازظهر این تبادل آتش به درازا کشید. آتشباری بدون هدف و عمدی نیروهای نظامی و امنیتی مهاجم به شهر جراحی بنا به شاهدان حدود 15 کشته از مردم بر جای گذاشت. پس از حملات به مدت سه روز منطقه نیزار و شهر جراحی در محاصره کامل نیروهای نظامی و امنیتی بود و در این مدت نیروهای حکومتی به بازداشت خانه به خانه شهروندان پرداخته و بسیاری را دستگیر کردند. همچنین تمام کشته شدگان بویژه قربانیان نیزار را توسط كاميون ها با خود بردند. 

ساعت سه بعدازظهر حرکت نیروهای نظامی وارد شده به فرودگاه معشور به سوی کوره جهت محاصره کامل آن آغاز شد و عملیات نظامی از ساعت پنج بعدازظهر روز دوشنبه شروع و تا ساعت 11 صبح روز بعد ادامه پیدا کرد. در این عملیات نظامی که از تانک نیز در آن استفاده شد بسیاری مجروح و کشته شدند. کودکان و افراد بزرگسال بسیاری نیز در الکوره بازداشت شدند.

ویدیو: هجوم با تانک و اسلحه سنگین به معترضین در کوره ( شهرک طالقانی ) ماهشهر

ویدیو: كشتار معترضان در نيزار جراحي معشور (ماهشهر) با دوشكا و اسلحه سنگین

ویدیو۲: کشتار معترضان در نیزار جراحی (ماهشهر) با اسلحه سنگین

سه شنبه 19 نوامبر 2019، 28 آبان 1398

ادامه تعطیلی مدارس در شهرستان معشور و مناطق همجوار.

در این روز و با وسعت کشتار و زخمی های بیشمار و روند بازداشت فله ای و خانه به خانه آقای سلمان هاشمی امام جماعت شهرک طالقانی (کوره) با مخاطب قرار دادن نیروهای مهاجم تهدید کرد در صورت عدم توقف عملیات نظامی و عقب نشینی از شهرک کلیه مردم را به مقاومت علیه مهاجمان دعوت خواهد کرد. سپس جلسه ای با فرمانده نیروهای حکومتی در مسجد شهر با حضور بزرگان و ریش سفیدان و امام جماعت شهر برگزار می شود و در آنجا بزرگان شهر متوجه می‌شوند که فرمانده نیروهای مهاجم سردار باقری از تهران اعزام شده است. باقری به حاضران در مسجد می گوید که وی به دستور شورای امنیت ملی کشور  برای سرکوب " داعش" به اینجا اعزام شده و اصلا نمی دانسته که این شهر مسجد و امام جماعت دارد و مردم آن عرب شیعه هستند. موضع امام جماعت شهرک و برگزاری این جلسه در مسجد در نهایت سبب شد تا نیروها از شهرک خارج شوند اما به محاصره شهرک از بیرون ادامه دهند.

شاهدان عینی می گویند که در ابتدای هجوم تانک ها و خودروهای حامل دوشکا به کوره آقای حمید شیخانی با در آوردن پیراهن خود و بلند کردن دستهایش به نشانی عدم مسلح بودن در برابر تانک می ایستد و فریاد می زند که مردم و جوانان شهر به وضع موجود و گرانی و تبعیض اعتراض دارند. لحظاتی بعد چندین نیروی مسلح بسوی وی هجوم می آورند و تیری به او شلیک می‌شود و روی زمین می‌افتد و وی را بازداشت کرده و با خود می برند. چند روز پس از اعتراضات طی تماسی با خانواده وی به آنها گفته می شود که حمید در طی بازجویی سکته کرده است و برای تحویل پیکر وی می بایست 20 میلیون تومان پرداخت کنند. پس از تحویل جسد حمید شیخانی و در طی کفن و دفن خانواده متوجه می شوند که وی از ناحیه گردن تیر خورده و در واقع اعدام صحرایی شده است.    

از روز اول اعتراضات تاکنون حدود ۷۰۰ تن از بازداشت شدگان معشور و شهرهای اطراف به دلیل کمبود مکان و تعداد بالای بازداشتی ها در سوله ای متروک واقع در مسیر منتهی به فرودگاه شهر نگهداری شدند.

ویدیو: هجوم با تانک و اسلحه سنگین به معترضین در کوره ( شهرک طالقانی ) ماهشهر


آمار كشته شدگان معشور (ماهشهر) شامل کشتار نیزار 

منابع سازمان حقوق بشر اهواز لیست ضمیمه اما غیر نهایی آمار كشته شدگان معشور(ماهشهر) شامل کشتار نیزار جراحی، کوره و سربندر را یک به یک تایید کردند. فعالان حقوق بشر به این سازمان گفتند که آنها از راه‌های مختلف، مانند ثبت شهادت‌ شاهدان عینی، گفتگو با دوستان و نزدیکان قربانیان و اطلاعات میدانی دیگر، موفق به مستند کردن این اسامی و اماکن کشته شدنشان و سایر جزییات شدند.

در ذیل لیست به روز شده اسامی قربانیان به تفکیک مناطق ارائه می شود:

كشته شدگان معشور (ماهشهر) شامل کشتار نیزار:

١- على خواجه آلبوعلى، از اهالى جراحى( چمران)، در ۲۷ آبان كشته شد.(كشتار نيزار) 

۲- احمد خواجه آلبوعلی، از اهالى جراحى( چمران)، در ۲۷ آبان كشته شد.(كشتار نيزار) 

۳- طاهر آل خميس (عچرش)، فرزند عبدالله، ۲۵ ساله،متاهل و داراى يك فرزند ۷ ساله، اهل جراحى ، در ۲۷ آبان ماه كشته شد (كشتار نيزار)

۴- قاسم باوى فرزند منصور، اهل جراحى ، در ۲۷ آبان ماه كشته شد (كشتار نيزار)

۵- محمد خالدى، اهل جراحى ، در ۲۷ آبان ماه كشته شد (كشتار نيزار)

۶- خانم عتیقی ، همسر آقای مختار عتیقی (كشتار نيزار)

٧- خانم ام ولید در (كشتار نيزار)

٨- دختر بچه با فامیل چنعانی اهل جراحی (کشتار نیزار)

٩- رضا عساکره اهل جراحی (کشتار نیزار)

١٠ - محسن عبادی مهر اهل جراحی (کشتار نیزار)

١١- عدنان هلالى، اهل جراحى  (كشتار نيزار)

١٢- يوسف آلبوعبادی فرزند يونس، اهل جراحى  (كشتار نيزار)

١٣- علي باوى، ۲۵ ساله، اصابت گلوله به ناحيه سر، از اهالى جراحی (کشتار نیزار)

١٤- سالم امير سنجران عیدانی، كارمند ترانسپورت حمل ونقل پتروشيمي خورموسی(بندرامام)، در روز دوشنبه آبان ماه در جراحى كشته شد (كشتار نیزار)

١٥- احمد چراغیان از اهالى جايزان عميديه كه در شركت پتروشيمى تندگويان مشغول به كار در روز دوشنبه ۲۷ آبان ماه در جراحى كشته شد (كشتار نيزار)

١٦-  عباس منصورى، فرزند طعمه، از اهالى جراحى، (کشتار نيزار) 

١٧- محمد خالدى، از اهالی کوره (کشتار کوره)

١٨- احمد آلبوعلى، جوان ۱۷ ساله، فرزند عبدالعلی، از اهالى كوره (شهرك طالقانى) تنها فرزند خانواده در ۲۷ آبان در «دروازه قرآن» ورودى شهر كوره و از فاصله بسيار نزديك كشته شد. (کشتار کوره)

١٩- مجتبى عبادي، ( کشتار ماهشهر)

۲٠- حميد شيخانى ۳۵ ساله فرزند حمد از اهالي كوره ، در روز سه شنبه 28 آبان ماه در کوره مجروح و بازداشت شد و سپس دوم آذر ماه از خانواده اش مى خواهند جنازه اش را تحويل بگيرند و مشخص شد که به دلیل عدم مداوا و زیر شکنجه کشته شده است.

۲۱- منصور عساكره فرزند خلف ۴۱ ساله، از اهالى كوره (شهرك طالقانى )،متاهل داراى سه پسر و دو دختر، شغل: داراى يك سه چرخه و در خريد و فروش ضايعات مشغول بود.(کشتار کوره)

٢۲- مجيد مجدم فرزند سعيد از بندر خورموسى(سربندر) ،در كوت سيد صالح تابع شهرستان كارون مهمان اقوامش بوده و در اعتراضات زخمى و سپس در بيمارستان فوت میکند.

٢۳- رزاق ناصرزاده ، ۴۲ ساله، اصابت گلوله به سر و کتف، از اهالى خورموسى(سربندر) 

٢۴- احد  بشاره دورقى، ۲۵ ساله، اصابت گلوله به پا و در اثر برخورد سرش با جدول شهيد مى شود، او در کارگاه‌ ام‌دی‌اف سازی شاغل بود، پدر و مادر احد فوت کرده‌اند و او تنها نان‌آور خانواده است، از اهالى خورموسى(سربندر)

۲۵- على مرادى، ۲۶ آبان ماه، از اهالي خورموسى(سربندر) 

٢۶- فرشاد حاجی پور اهل لردگان چهارمحال و بختیاری ، کارگر در ماهشهر. به ضرب گلوله ( در ماهشهر)  کشته شد. 

٢۷- منصور دریس فرزند جمعه ۳۰ ساله ، در اثر جراحات عميق در بيمارستان فوت کرد و روز پنجم آذر ماه شبانه دفنش كردند، از اهالى خورموسى(سربندر).

گفتنی است که در کل استان خوزستان تعداد کشته شدگان بیش از ۷۰ نفر برآورد شده است اما تاکنون آمار دقیق و اسامی قربانیان فوق الذکر از سوی منابع سازمان حقوق بشر اهواز بطور موثق تایید شده و در وبسایت سازمان نیز منتشر شده است.

سازمان حقوق بشر اهواز

علی حیدری

اخیرا گزارش حقوق بشر ایران توسط شورای حقوق بشر تحت عنوان «گزارش دبیر کل» منتشر شد. این گزارش که فاصله ی زمانی 1 اکتوبر 2019 تا 10 ژوئن 2020 (9 مهر 1398 – 21 خرداد 1399) را پوشش می دهد از چهار محور کلی تشکیل شده است. مهمترین محورهای این گزارش با عنوان «نگاه کلی به وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران» و «توصیه ها» می باشند که ضمن بررسی شرایط مستمر و سازمان یافته ی نقض حقوق بشر در ایران، نظام جمهوری اسلامی را به رعایت توصیه های ارائه شده از سوی دبیر کل سازمان ملل دعوت کرده است. این گزارش با شش زبان بین المللی از جمله زبان عربی منتشر شده که به ضمیمه ارائه می شود.

نگاه کلی به وضعیت حقوق بشر در ایران...

این محور از گزارش به 7 موضوع مهم اشاره می کند و تاکید دارد که نظام جمهوری اسلامی ایران در تمام این موضوعات حقوق اولیه و تصریح شده در کنوانسیون های بین المللی را نقض کرده است.

موضوع اول به «حکم اعدام و حق محاکمه ی عادلانه» اشاره می کند. طبق این گزارش در سال 2019 تعداد 280 نفر اعدام شدند که 13 مورد آن در ملا عام بوده است. همچنین در فاصله ی زمانی 1 ژانویه تا 23 آوریل 2020 (11 دی 98 تا 4 اردیبهشت 99) نیز تعداد 84 نفر اعدام شدند. این گزارش ادامه می دهد که مهمترین نگرانی در این مورد عدم وجود حداقلی از شرایط قانونی و عادلانه در محاکمه ی محکومین به اعدام بوده است.

در این بخش به «حکم اعدام برای کودکان زیر 18 سال» نیز پرداخته شده است. گزارش تاکید می کند که تا 10 ژوئن 2020 (21 خرداد 99) تعداد 90 کودک در انتظار رسیدن به سن قانونی (18 سال) و اجرای حکم اعدام بوده اند.

افزون بر آن، این بخش دو موضوع «بازداشت های خودسرانه اشخاص دو تابعیتی و شهروندان کشورهای بیگانه» و «شرایط تاسف بار حامیان محیط زیست» را نیز به تفصیل به بحث گذاشته است.

موضوع دوم به «حق تشکیل سازمان های غیر دولتی و تجمع مسالمت آمیز» پرداخته است. مهمترین نکاتی که در این موضوع به آنها اشاره شده «اعتراضات آبان 98»، «شرایط بازداشت و نگه داری زندانیان»، «اعتراضات اسفند 98» متعاقب سقوط هواپیمای اوکراینی و «شرایط تحریم انتخابات پارلمانی» در اسفند 98 می باشند. گزارش ابزار می دارد مقامات ایرانی اعتراضات مردمی به افزایش بنزین در آبان 98 را به دولت های بیگانه و ایادی آنها در داخل با هدف سقوط نظام جمهوری اسلامی نسبت داده و دستور شلیک مستقیم با اسلحه ی گرم به تظاهر کنندگان را صادر کردند که در پی آن حداقل 304 نفر از جمله 23 کودک و 10 زن کشته شدند. این گزارش ادامه می دهد در پی این اعتراضات هزاران نفر بطور غیر قانونی بازداشت شده و در وضعیت بسیار رقت باری و تحت انواع شکنجه نگه داری شدند. همچنین بسیاری از آنها وادار به اعترافات اجباری و تلویزیونی نیز شدند.

موضوع سوم «حق آزادی بیان» در ایران را بررسی کرده است. گزارش در این مورد به قطع اینترنت در طی اعتراضات اجتماعی در ایران، سانسور، ممنوعیت بسیاری از شبکه های اجتماعی، بازداشت روزنامه نگاران و فعالان شبکه های مجازی به جرم انتشار اخبار دروغ و فشار بر خانواده های شاغلان در شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور اشاره می نماید.

موضوع چهارم، «شرایط بازداشت و آزادی موقت در شرایط بحران کرونا» را بررسی کرده است. گزارش از شرایط تاسف بار زندان ها و بازداشتگاه ها سخن می گوید و تاکید می کند مقامات قضایی با معیارهای دوگانه به ادامه بازداشت بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی در شرایط گسترش ویروس کرونا در زندان ها ادامه دادند. گزارش به اعتراض زندانیان در دو زندان سپیدار و شیبان در اهواز به شرایط کرونایی اشاره می کند و بیان می دارد که مقامات زندان و نیروهای امنیتی پاسخ خونینی به این اعتراضات دادند و بیش از 15 نفر از زندانیان زندان سپیدار و 20 نفر از زندانیان شیبان را کشته و ده ها نفر را بشدت مجروح کردند. گزارش ادامه می دهد بسیاری از زندانیان دو زندان نامبرده کماکان بدون حق تماس در بازداشت بوده و از سرنوشت بسیاری دیگر خبری منتشر نشده است.

موضوع پنجم، «وضعیت زنان و دختران» را مورد بررسی قرار داده است. گزارش از نگرانی دبیر کل در رابطه با تبعیض علیه زنان در حوزه های قانونی و قضایی، خانواده، کار، آزادی سفر، ورزش، حضور در اماکن ورزشی و همچنین در کسب برخی مناصب سیاسی و قضایی سخن می گوید.

موضوع ششم به «حقوق اقلیات ها» بویژه اقلیات های دینی و قومی اشاره دارد. در این رابطه گزارش می افزاید که ایران در زمینه ی حذف قوانین مستند به دین رسمی و تبعیض آمیز بویژه علیه بهائیان هیچ تلاشی نکرده است. گزارش ادامه می دهد اقلیات ها بطور مستمر قربانی تبعیض و خشونت سازمان یافته هستند و منتسبان به آنها با احکام بلند مدت زندان و با اتهاماتی مرتبط با امنیت ملی کشور مواجه می شوند. این گزارش به حکم شعبه 41 دادگاه عالی کشور در تایید حکم اعدام 7 نفر از شهروندان کرد به اتهام حضور در اجتماعات دینی و انتشار کتاب های مربوط به اعتقاداتشان نیز اشاره می کند.

موضوع هفتم، «چالش های اقتصادی و تاثیر آنها بر حقوق اجتماعی» شهروندان را به بحث گذاشته است. در این رابطه گزارش اشاره می کند که فقر، افزایش تورم، افزایش بیکاری، فساد و بی توجهی به اموال عمومی باعث گسترش اعتراضات اجتماعی و کاهش فاصله ی زمانی میان این اعتراضات شده است. گزارش همچنین به تاخیر عمدی حکومت ایران در اقدامات جدی جهت کنترل ویروس کرونا اشاره دارد و می افزاید به دلیل تراکم بحران ها و چالش های اقتصادی، تولید ناخالص ملی کشور تا پایان سال 2020 به منفی 6 درصد کاهش خواهد یافت.

توصیه ها...

گزارش در پایان 12 توصیه به ایران از سوی دبیر کل ارائه می دهد:

1- توصیه به ایران در رابطه با لغو حکم اعدام بویژه لغو حکم اعدام علیه کودکان.

2- توصیه به ایران جهت رعایت معیارهای جهانی دادرسی عادلانه بویژه در حق کسانی که به اتهام تهدید امنیت ملی محاکمه می شوند.

3- آزادی بدون قید و شرط تمام کسانی که بطور غیر قانونی تنها به دلیل ابراز نظر یا اعتراض مسالمت آمیز و یا به دلیل اصرار بر حق تشکل یابی بازداشت و زندان شده اند.

4- انجام تحقیق فوری و مستقل جهت بررسی کاربرد خشونت عریان علیه معترضان.

5- توصیه به ایران جهت ضمانت آزادی نظر و عقیده ی شهروندان.

6- توصیه به ایران جهت عدم ایجاد ممنوعیت های قانونی و فراقانونی در برابر فعالیت مدافعان حقوق بشر، وکلا، روزنامه نگاران، نویسندگان، هنرمندان و فعالان محیط زیست.

7- توصیه به ایران جهت حذف تمام قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و دختران بر اساس کنوانسیون های بین المللی.

8- توصیه به ایران جهت رعایت و ضمانت حقوق اقلیت های قومی و دینی و حذف قوانین تبعیض آمیز علیه آنها و آزادی بدون قید و شرط شهروندانی که به دلیل دین و مذهب زندانی شده اند.

9- توصیه به کشورهایی که برخی تحریم ها را علیه ایران روا می دارند مبنی بر لغو و یا معافیت برخی تحریم ها به دلایل بشر دوستانه.

10- توصیه به ایران جهت قبول و تصویب کنوانسیون منع هر گونه تبعیض علیه زنان و کنوانسیون منع هر گونه شکنجه و رفتارهای غیر انسانی و اهانت آمیز با بازداشت شدگان همچنین امضای پرتوکل الحاقی به کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی و برخی دیگر از کنوانسیون های بشر دوستانه.

11- توصیه به ایران جهت ارائه ی گزارش های دوره ای و اجرای توصیه ها و همکاری با فرستاده ی ویژه حوق بشر.

12- توصیه به ایران جهت همکاری با کمیسیون حقوق بشر جهت نظارت بر حسن اجرای توصیه های ارائه شده بویژه توصیه های گزارش کنونی.

در حالی که برخی مناطق اقلیم اهواز در ماه های اخیر شاهد درگیری ها و منازعات قبیله ای و عشیره ای بوده و چنین حوادثی زندگی عادی بسیاری از شهروندان را تحت تاثیر قرار داده رئیس دادگستری شهرستان شوش در فراخوانی خواهان ثبت رسم «فصل» به عنوان میراث معنوی شده است. 

طبق سندى كه نسخه اي از آن توسط فعالان محلى به سازمان سازمان حقوق بشر اهواز رسيده، نشان می‌دهد اين مقام قضايي همچنین ارسال اطلاعات تاریخی مردم و بزرگان عشایر جهت تکمیل پرونده ی این رسم غلط در اداره ی میراث فرهنگی را نیز خواستار شده است.

این که رئیس دادگستری یک شهرستان به چنین اقدامی مبادرت می کند و از میان آداب و سنن فراوان مردم عرب اهواز بر ثبت  سنتی غلط اصرار می ورزد که از مهمترین دلایل ادامه ی کشمکش های عشایری و افزایش کینه ها است، نمی توان آن را در شرایط کنونی اقدامی از روی حُسن نیت و جهت کاستن از ناهنجاری های حاصل از نزاع های قبیله ای پنداشت. 

باید یادآوری کرد که نظام جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت ارتجاعی و فرقه ای مانع شکل گیری و توسعه ی جامعه بر اساس ساختارهای مدنی و دموکراتیک می شود و آگاهانه و با برنامه ریزی تلاش می کند سنت های تاریخ گذشته را در چارچوب فرهنگ قبیله ای بر کلیت جامعه بویژه جامعه ی عرب اهواز تحمیل کند و بدین گونه فعالیت های مدنی – دموکراتیک را ناسازگار با واقعیت های دروغین و تحمیل شده ی خویش نشان بدهد.  

بدون شک کاستی های قانونی و فساد گسترده در نظام قضایی کشور بویژه در اقلیم اهواز از مهمترین دلایل افزایش ناهنجاری های اجتماعی بوده که چنین امری برخی بزرگان عشایر و وابستگانشان را به تحمیل آداب و سنن غیر انسانی و غیر مدنی بر فضای اجتماعی واداشته است. اما نظام بوروکراسی بویژه ادارات دادگستری و مدیران آن جهت پنهان کردن ضعف ها و فسادهای خویش و در راستای سیاست های کلان مبنی بر افزایش تضادهای قبیله ای در جامعه ی عرب اهواز تلاش دارند سنت های پوسیده و غیر انسانی را به عنوان راهکارهای حل منازعات جایگزین خلاء های قانونی بنمایند. چنین اقداماتی با هدف کاهش هر چه بیشتر انسجام اجتماعی و تقویت مرجعیت های سنتی بجای مرجعیت های مدرن و امروزی صورت می گیرد. افزون بر آن و با ثبت و حمایت قانونی از چنین آداب و سننی نشان داده خواهد شد که جامعه ی عرب اهواز کماکان جامعه ای قبیله ای است و مکانیزم ها و نیروهای هژمون در این جامعه در چارچوب فرهنگ عشیره ای قابل تعریف می باشند. 

از نظر سازمان حقوق بشر اهواز ، چنین امری کوششی است در راستای تضعیف هر گونه فعالیت و تلاش نیروهای پیشروی جامعه که هدف عمده ی آنها از سویی مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی – فرهنگیِ حاصل از ایده ها و رفتارهای تفرقه افکنانه ی عشیره ای می باشد و از سویی دیگر می کوشند با روش های مدنی و غیر خشونت آمیز، نارضایتی خود را از وضع موجود بویژه شرایط سیاسی – اقتصادی به گوش طبقه ی سیاسی مرکز نشین و مدیران وابسته به آنها در اقلیم برسانند. 

به دیگر سخن، نظام قضایی در راستای سیاست ها و برنامه های کلانِ نظام حاکم از هر ابزار و ایده ی ضد ارزشی جهت کاهش نارضایتی ها سوء استفاده می کند تا ضمن افزایش شکاف ها و تضادها، ماهیت فراگیر مبارزه را تغییر داده و میدان تقابل را به درون نیروهای اجتماعی منتقل نماید و از وحدت نیروها و شدت و گستردگی مبارزات کنونی بکاهد.

تصادفی نیست که همزمان با افزایش نزاع های قبیله ای چنین وظیفه ای بر عهده ی دادگستری شوش گذاشته شده است چرا که در سال های اخیر این شهرستان به قلب تپنده ی اعتراضات صنفی و کارگری در کشور تبدیل شده و در همان حال کل اقلیم به طور پیوسته و فزاینده شاهد گسترش اعتراضات اجتماعی مردم عرب جهت احقاق حقوق و خواسته های سیاسی – فرهنگی خویش نیز بوده است.    

مجموعه‌اى از فعالان زن در اقليم نيز با راه اندازی کمپین‌هایی تحت عنوان #من_فصلیه_نميشوم و #من_خونبس_نمیشوم در شبکه‌های اجتماعی اعتراض قاطع خود را با این مساله اعلام کردند.

همچنین موسسه «آوای زنان ریحانه اهواز» طی نامه ای به رئیس قوه قضائیه ایران خواستار توقف اقدام رئیس دادگستری شهرستان شوش شد.


سازمان حقوق بشر اهواز

۲۳ مرداد ۱۳۹۹ مصادف با 13 آگوست 2020

وخامت حال سيد جابر آلبوشوكه در پى اعتصاب غذا  اهواز در زندان اهواز

 

منابع سازمان حقوق بشر اهواز گزارش دادند كه خبر مهمى كه وضعيت جسمانى سيد جابر البوشوكه در اندان شيبان درپى بيش از يك ماه اعتصاب غذا بسيار وخيم شده است.

سيد جابر البوشوكه و برادرش سيد مختار و دهها زندانى سياسى ديگر  به دليل اعتصاب غذا و شكنجه به مراقبت‌هایپزشکی فورى نیاز دارند. 

این زندانیان، در پی اعتراض به کوتاهی مسئولان برای رسیدگی به نگرانی‌ها در مورد شیوع ویروس کرونا، با مداخله‌یخشونت‌بار نیروهای امنیتی مورد ضرب‌وجرح و اصابت گلوله‌های ساچمه‌ای قرار گرفته و مصدوم شده‌اند.

 زندانیان سياسى ديگر مانند محمدعلی عموری، عبدالرضا عبیداوی، عبدالزهرا (زهیر) هلیچی، عبدالامام زایری، علی کعبعمیر، علی مجدم، معین خنفری، جمیل حیدری، جاسم حیدری بر اثر ضرب‌وجرح از مناطق مختلف بدن مجرىح شده و بهجراحت‌های عفونی مبتلا شده‌اند.

در پی اعتراض به دلیل عدم اعطای مرخصی‌ها و شمول عفو به دلیل شیوع کرونا  ، این زندانیان در مورخ روز ۱۲ فروردین۱۳۹۹ (۳۱ مارس ۲۰۲۰) به اداره اطلاعات اهواز منتقل شده‌ بودند ، پس از دو هفته بازجویی و شکنجه در بازداشتگاه‌هایمخوف و سری ، در ۲۵ فروردین (۱۳ آوریل ۲۰۲۰)  به زندان بازگردانده شدند اما وضعیت آنان در نتیجه دردها و جراحاتناشی از شکنجه وخیم گزارش شده است.

اداره کل زندانهای خوزستان و نیز مدیریت زندان شیبان اهواز عليه اين زندانيان پرونده سازى و آنان را به تشويق زندانيانبه اعتراضات متهم كرده و پرونده هايشان را به دادگاه بخش باوی در شهر ملاثانی فرستاده شده که زندان شیبان درمحدوده اداری آن واقع شده است.

طى هفته هاى گذشته مادران، خواهران وخانواده هاى زندانيان زندان عرب اهوازى ز از جمله مادران جابر  و مختارآلبوشوكه در  مقابل زندان مركزى شيبان اهواز در اعتراض به منع ملاقات ، شكنجه فرزندانشان و پرونده سازى جديد عليهآنان تجمع كردند اما با خشونت حراست زندان مواجه شده ومتفرق شدند.

از سوى ديگر ، اداره کل امور زندان‌های استان خوزستان با تایید اینکه آزمایش کرونای تعدادی از زندانیان در این استانمثبت شده است، اعلام کرد که این زندانیان تحت قرنطینه قرار گرفته‌اند اما برای درمان‌شان نیازی به بستری در مراکزدرمانی بیرون زندان نیست. در صورتى كه به سبب گرمای هوا و انتشار بيماريهاى واگير دار، تعدادی زندانیان مبتلا شدهاند.

 

سازمان حقوق بشر اهواز

شنبه ١٠ خرداد ١٣٩٩ مصادف با ٣٠ مه ٢٠٢٠

مقدمه:

اعتراضات زندان شیبان اهواز از آنجا آغاز شد كه ماموران اجراى احكام دو تن از زندانیان سیاسى محكوم به اعدام به نامهاى علی خسرجی و حسین سیلاوى را جهت اجرای حكم اعدام از بند 5 خارج میكنند. آنان قبل از رسیدن به افسر نگهبانی مقابل بند 10در اعتراض به عدم رسیدگی به پرونده هاى خود با مامورین درگیر می شوند و حسین خسرجی تلاش می كند سلاح یکی از ماموران را بگیرد اما موفق نمی شود. زندانیان بند 10 كه درگیرى را می بینند اقدام به كوبیدن درها و سر و صدا و شعار دادن می كنند تا این دو زندانى را نبرند. با توسعه اعتراضات، زندانیان بند 5 نیز پس از شنیدن خبر، اقدام به سر دادن شعارهاى حماسی و مسالمت آمیز می کنند و خواستار بازگرداندن خسرجى و سیلاوی می شوند. دقایقى بعد زندانیان بندهاى 8 و 9 و 10 پتوها را آتش می زند. نیم ساعت بعد زندانیان بند 5 نیز پتوهای خود را آتش می زنند. ماموران بلا فاصله به پشت بام بندها رفته و اقدام به تیراندازى مستقیم علیه زندانیان می كنند و بقیه ماجرا.. علی خسرجى و حسین سیلاوى به همراه ناصر خفاجى (که به مدت 3 سال در زندان سپیدار در سلول انفرادی محبوس بوده) و هم پرونده می باشند توسط ماموران به مکان نامعلومی منتقل می شوند که تا لحظه تنظیم این گزارش خبرى از سرنوشت آنان نیست و احتمال اجراى حكم اعدام مخفیانه علیه آن 3 تن وجود دارد.

سه شنبه 12 فروردین 1399: این روز در تقویم رژیم ایران به نام روز جمهوری اسلامی نام گذاری شده، تعطیل بودن این روز آرامش و سکوت در کالیدورهای زندان مرکزی اهواز را دوچندان کرده است.

ساعت 14؛ درب تمام بندهای زندان بسته شده، درون بندها جنب و جوش بی پایان زندانیان معترض برای اثبات زنده بودن ادامه داشت. اما بر محیط خارج از بندها سکوت مرگباری حاکم بود. کارمندان ناپدید شده بودند گویی امروز هیچ کس سرکار نیامده است. چند زندانی بین افسر نگهبانی و بندهای مختلف تردد می کردند و فقط صدای خشک و زجر آور صندلی های آنها به گوش می رسید.

ساعت 14:45 دقیقه ناگهان صدای جنب و جوش و حرکت در کالیدورهای زندان به گوش رسید، مثل این می ماند که کارمندان از قیلوله خود بیدار شده اند و به محل پست و کار خود هجوم آورده اند، سر و صدای باز و بسته شدن دربها و داد و فریاد کارمندان و اهانت های مستمر آنها به درخواست های زندانیان، روز پر کار و شلوغی را پس از آن سکوت تداعی می کرد. اما این حرکت انفجاری کارمندان ساعت 14:50 به پایان رسید و به یک باره تمام صداها قطع شد.

ساعت 15؛ زندگی درون بندها همچو روال سالیان سال ادامه داشت، اما از کالیدورهای زندان هیج صدایی به گوش نمی رسید، حتی صدای صندلی ها هم قطع شد، برای چند دقیقه ای صدای کوبیدن درب به گوش می رسید اما آن هم خاموش شد، گویی که کوبنده امید به باز شدن درب را از دست داده. در چنین روزی تضاد سکوت بیرون و روتین بندها برای هیچ کس شبه انگیز و جای سوال نبود، چرا که آن روز، تعطیل بود، در آن زمان بیماری کرونا در زندان شیوع پیدا کرده بود. گرمای ظهر نیروی هر جنبنده ای را از او سلب می کرد و هزاران درد و خواسته دیگر ذهن هر زندانی را به خود مشغول کرده بود. با تمام این وجود سکوت حاکم بر خارج از بندها بسیار سنگین بود. این سکوت سنگین تاثیرش را بر درون بندها نیز تحمیل کرد و جنب و جوش طبیعی زندانیان را به حداقل کاهش می داد. این سکوت باید شکسته می شد تا سنگینی آن تمام بندها را در کام خود نبرد. ناخودآگاه و به طور غیر طبیعی همه منتظر شکست سکوت در خارج از بندها بودند. این شکست باید در کالیدور اتفاق می افتاد، چرا که زندگی درون بندها روال ثابت و تکراری خود را داشت و هر روز زندانی همچون روز قبل سپری می شود. ناخواسته تمام حواسها به کالیدور بود، حواس همه زندانیان دلتنگ و خسته. اما جز سکوت مطلق هیچ انتظاری از آن نداشتند.

ساعت 15:20؛ در لحظات ادغام شده بین سکوت و سکون و خاموشی و نامیدی، صدای باز شدن درب کشوئی آهنی افسر نگهبانی به گوش تمام افرادی که از سنگینی سکوت آن روز رنج میبردند رسید، صدا آنقدر واضح بود که گویی ناظر بازشدن آن هستند. آن درب معمولی که در روزها و ساعت های عادی چندین بار باز و بسته می شد و گاهی حتی صدای آن میان هیاهوی زندانیان شنیده نمی شد، این بار باز شدن آن درب سکوتی را شکست که پیامدهای آن می رفت تمام زندان و زندانیان را درگیر خود کند. آن صدا عامل جنب و جوش همه زندانیانی شد که سنگینی سکوت آن روز، خشم آنها را بیشتر و بیشتر می کرد. درب کشوئی باز شد و صدای زندانبانان در کالیدور پیچید. همه آنها در محل پست خود حضور یافتند. این امر خبر از رویدادی در پیش رو می داد. طولی نکشید که چندین مأمور مسلح وارد کالیدور شدند و به سمت بند پنج حرکت کردند. تا قبل از آن روز هیچ سلاحی وارد کالیدور زندان نشده بود. مامورین مسلح جلوی درب بند پنج موضع گرفتند طوری که بعد از باز شدن درب بند، زندانیان آنها را نبینند. پاس کلید دو زندانی را فراخواند: «علی خسرجی و حسین سیلاوی به افسرنگهبانی». این پیام به آن معنا بود که دو فرد ذکر شده باید به افسر نگهبان مراجعه کنند. علی و حسین از بند خارج شدند و خود را وسط چندین مامور مسلح دیدند. درب ناگهان پشت سر آنها بسته شد. این فراخوان بوی مرگ می داد و علی و حسین آن را درک کرده بودند. پاس کلید با حقارت و اهانت به آنها دستور حرکت داد. دو زندانی احساس می کردند که در سایه ماموران مسلح پاس کلید با شرارت و خباثت با آنها رفتار می کند. دو زندانی با بدرقه ماموران به سمت دفتر افسر نگهبان حرکت می کردند. اما حسین قصد تسلیم شدن نداشت و می خواست مرگ ظالمانه خود را با آنها قسمت کند. در همان لحظات کوتاه تصمیم خود را گرفت و قبل از اینکه به افسر نگهبانی برسند جلوی درب بند 10 به سوی مامور کنار خود هجوم برد و او را خلع سلاح کرد. اکنون اسلحه در دست حسین بود ولی نمی دانست باید به سمت جلادان خود شلیک کند یا آنها را تهدید نماید. اما گویی همه ماموران مسلح منتظر این کنش جسورانه حسین بودند تا به آن واکنش نشان بدهند. ماموران بی هدف به سوی زندانیان شروع به شلیک کردند و حسین از ناحیه دست مجروح شد. با ادامه تیر اندازی هر دو زندانی نقش زمین شدند. این درگیری جلوی درب بند 10 زندان مرکزی اهواز رخ داد. با آغاز تیراندازی ها زندانیان این بند شروع به اعتراض کردند و به درب و دیوار می کوبیدند و شعار می دادند. آنها بدین طریق به دنبال همدردی با دو زندانی و اعتراض به رفتار ماموران مسلح بودند. با شنیدن و دیدن اعتراض زندانیان، ماموران مسلح مجددا به سوی درب بند بازگشتند. فریاد زندانیان این بار بالاتر گرفت و آتش خشم فروخفته زندانیان، زندان مرکزی اهواز را در برگرفت. زندانیان خشمگین و خسته از رد خواسته هایشان و نگران از شیوع بیماری کرونا در زندان، شروع به شعار دادن کردند و هر آنچه را در محیط هواخوری قابل حمل بود به اطراف پرتاب کردند. صدای پرتاب اشیاء به بند 9 رسید. زندانیان بند 9 که نظاره گر رویدادهای کالیدور نبودند و فقط صدای شلیک و سپس اعتراض و فریاد زندانیان بند همجوار خود را شنیده بودند و همچون دیگر زندانیان احساس نیستی کرده و خود را فراموش شده می دیدند، ترسی از ابراز خشم و اعتراض خویش نداشتند. صدای فریاد زندانیان بند 9 در حمایت از اعتراض زندانیان بند 10 بالا گرفت و این اعتراضات به بند 8 نیز سرایت کرد. گستردگی این اعتراضات حکایت از درد و رنج و بغض خفته زندانیانی داشت که از ساده ترین حقوق انسانی محروم بوده و از حداقل امکانات بهداشتی و درمانی جهت مبارزه با شیوع انواع بیماری ها از جمله ویروس کرونا بهره ای نداشتند. آنها همچنین از حقوق قانونی خویش مانند مرخصی و عفو محروم شده بودند و مقامات زندان در پاسخ به هر گونه خواسته های آنان با خشونت و تحقیر رفتار می کردند. زندانیان این چنین فریادهای فروخفته خویش را به گوش یکدیگر رساندند. همگی با هم ندای آزادی سر دادند و احساس بودن را از طریق عصیان و اعتراض تجربه کردند. مقامات اما این فریادها را شورش نامیدند.
صدای اعتراضات البته از بند 5 نیز شنیده شد. بندی که اکثرا زندانیان سیاسی را در بر می گرفت و بدین گونه فریادهای اعتراض و همبستگی از بند 5 به تمام بندهای زندان رسید.

ساعت 16؛ آتش فریاد و اعتراض زندانیان در تمام بندهای زندان شیبان شعله ور شده بود. در این لحظات زندانیان احساس وجود و زنده بودن را تجربه می کردند. اما صدای رنج و مشقت زندانیان باید به بیرون از زندان می رسید، ولی هیچ راهی جز دود و آتش برای انتقال فریاد زندانیان وجود نداشت. زندانیان بند 8 هر آنچه سوختنی بود را آتش زدند. سپس شعله های آتش و خشم به بند 9 و 10نیز گسترش یافت. در اقدامی مشابه زندانیان بند 5 هم اقدام به آتش زدن وسایل قابل احتراق کردند و بندهای 6 و 7 و طبقات دوم بندها و کتابخانه زندان نیز در خشم و عصیان و نادیده انگاری زندانیان آتش گرفتند. دود و آتش پیام رسان رخدادهای زندان به دنیای بیرون بود. زندانیان می دانستند که ماشین سرکوب و جنایت رژیم به زودی روشن خواهد شد و راهی جز دود و آتش برای انعکاس واقعیت های دردآور زندان وجود ندارد. این پیام به وضوح مخابره شد و به روشنی پیام زندانیان را به دنیای بیرون رساند. تصاویر آن اعتراض در همان دقایق اولیه به اقصی نقاط جهان انتقال یافت با این وجود زندانیان معترض کاملا آگاه بودند که خواسته های قانونی و بحق آنها ماشین قلع و قمع رژیم را متوقف نخواهد کرد. در همان حال خانواده زندانیان با دلهوره و نگرانی از وضعیت و سلامتی فرزندانشان به سوی زندان روانه شدند. صحنه زندان از بیرون واقعا نگران کننده بود و نفس خانواده ها را بند می آورد...

ساعت 17؛ دقایقی از ساعت پنج بعدازظهر گذشته بود که صدای شلیک گلوله به گوش رسید. کم کم فریادهای نامفهوم از پشت بام زندان به همراه شلیک پیوسته می رفت تا بر اعتراض و فریاد بغض آلود زندانیان چیره شود. احمد آزاده رئیس زندان و غلام نژاد مسول حفاظت زندان رهبری سرکوب را به عهده گرفته بودند. خسروی مسول گارد ویژه و ورمزیار معاون رئیس زندان به همراه ذوالفقاری مدیر داخلی به همراه دیگر کارکنان زندان با سلاح کلاشینکوف و شکاری روی پشت بام زندان حاضر شدند. آنها در میان زندانیان معترض به دنبال افراد خاصی بودند و سرمستانه گویی به شکار رفته باشند پیوسته تیراندازی می کردند. از جمله زندانیان تیر خورده می توان به این نام ها اشاره کرد: مجید موسوی، حاچمی، سخیراوی، حاتمی، سجادی، مظاهری، حسن زاده، احمدی، عبدویس، لاله زار، سمائی، مجید فاضلی، عدنان موسوی و روؤفی.
هر تیمی از کارکنان به همراه ماموران مسلح بیشمار مسئولیت بخشی از سرکوب زندانیان را با بیرحمی کامل برعهده داشتند. پشت بام تمام بندها مملو از ماموران مسلح بود. آنها بدون هشدار به تیراندازی مستقیم اقدام می کردند. تیراندازی همراه با شلیک گاز اشک آور فرصت پناه گرفتن زندانیان را سلب کرده بود. فرار زندانیان به اتاق های بخش های مختلف نیز مانع از توقف شلیک مستقیم نشد. تیراندازی ها آن قدر ادامه یافت که تقریبا همه زندانیان یا به دلیل شلیک مستقیم و یا به دلیل تعقیب و گریز مجروح شده بودند. تمام شیشه ها، کولرها و بخاری های زندان کاملا ویران و نابود شدند.
حدود ساعت پنج و نیم بعدازظهر هیچ جنبنده ای در هواخوری ها حرکت نمی کرد با این وجود تیراندازی ها ادامه داشت. در این لحظات گارد ویژه با پوشش آتش شلیک ماموران مسلح وارد بند 8 شد. گارد ویژه با سلاح های سرد همچون باتوم، کابل، لوله های نرم و میله گرد به زندانیان زخمی و گیر افتاده میان خرابی های زندان و شلیک ماموران یورش بردند. آنها به تک تک اتاق های بند وارد می شدند و با ضرب و شتم، زندانیان را به هواخوری منتقل می کردند. هیچ کس از هجوم گارد ویژه مستثنی نبود نه به زندانیان سالخورده و بیمار و نه به زخمی ها و معلولین امان داده نمی شد. بدن همه زندانیان از شدت ضربات بی رحمانه کبود و متورم شده بود. سپس ماموران مسلح در دو صف رو در روی هم قرار گرفتند و با تشکیل تونل مرگ طول مسیر این تونل را با خرده شیشه پر کرده و زندانیان را با پای برهنه مجبور به عبور از روی خرده شیشه ها جهت رفتن به سوی سوله های زندان کردند. در سوله ها نیز ماموران مسلح زندان منتظر آنها بودند تا با ضرب و شتم از آنها استقبال کنند. گارد ویژه سپس به سمت بند 5 روانه شد.

ساعت 18؛ گارد ویژه تحت پوشش تیراندازان مستقر بر پشت بام زندان به وحشیانه ترین شکل وارد بند 5 شدند. به تک تک اتاق ها وارد شده و با ضرب و شتم زندانیان آنها را به وسط هواخوری منتقل کردند. با وجود ضرب و شتم وحشیانه ماموران و شعارهای نژادپرستانه مسئولین زندان که از پشت بام سرکوب را مدیریت می کردند، زندانیان مجروح واکنشی از خود نشان نداد تا بهانه ای برای سرکوب و جنایت بیشتر به دست جلادان ندهند. پس از خروج زندانیان از اتاق 6 بند 5 توسط گارد ویژه، مکان حفاری زندانیان برای فرار در آن اتاق برملا شد و این اکتشاف باعث شد گارد ویژه با وحشی گری و خشونت بی سابقه ای به سوی زندانیان استقرار یافته در هواخوری یورش ببرند و همه آنها را بشدت مصدوم کرده و نقش بر زمین کنند. در این یورش وحشیانه اغلب زندانیان دچار مصدومیت های عمده در اعضای بدن و یا شکستگی شدند. سپس گارد ویژه آنها را مجبور کرد از تونل مرگ عبور کرده و به سوله منتقل شوند. هر کدام از زندانیان که در صدد کمک به دیگری بر می آمد بیشتر مورد آزار و اذیت مامورین قرار می گرفت. زندانیان در محوطه سوله به شکل کلونی در مکان های مختلف و دور از هم قرار داده می شدند. در کلونی بند پنج زندانیان را که خون از سر و صورتشان جاری بود مانند تلی از خاک روی هم قرار می دادند. با این وجود ضربات احمقانه سربازان بر تن بیحس زندانیان ادامه داشت. بعد از بند 5، زندانیان بندهای 9 و 10 به همان شیوه به سوله های خود منتقل شدند. همچنین به دلیل وسعت خرابی ها زندانیان بندهای 6 و 7 درون هواخوری ها پخش شدند.

ساعت 19؛ تمام زندانیان مستقر در سوله ها مصدوم و مجروح بودند و هیچ کس اجازه درخواست یا صحبت نداشت. هر حرکتی منجر به ضرب و شتم همه می شد. وضعیت زندانیان بند 5 از همه وخیم تر بود. میان آنها زندانیانی بودند که در بدنشان اثر 20 الی 30 ساچمه دیده می شد. اعضای بدن برخی دیگر بشدت مجروح شده بود. چهره بسیاری از آنها کاملا آسیب دیده بود و بعضی از آنان دچار شکستگی شده بودند. زندانیانی هم بودند که بی هوش در گوشه و کنار سوله نقش بر زمین شده بودند. با وجود چنین شرایطی کماکان توهین ها و شعارهای نژاد پرستانه و شکنجه ادامه داشت. گویی صرف زنده ماندن زندانیان باعث خشم مسئولین زندان شده بود و از ماموران مسلح انتظار داشتند به زندگی زندانیان خاتمه دهند...

ساعت 20؛ صدای آمبولانس ها بیرون از محوطه زندان به گوش می رسید. بیش از 250 نفر را پیچیده در پتو و با قرار دادن بر یکدیگر به بیرون از زندان منتقل کردند. در این میان حداقل تعداد 14 جسد از سوی زندانیان شمارش شد. ماموران و مقامات زندان تمام تلاش خود را می کردند تا هویت این قربانیان از سوی دیگر زندانیان ناشناس بماند و مورد شناسایی قرار نگیرند به همین دلیل آنها را در آمبولانس های جداگانه ای قرار می دادند.

ساعت 21 به بعد؛ از ساعت 9 شب تا 12 نیمه شب چندین گروه از زندانیان را از تونل مرگ در سوله گذراندند. شکنجه و ضرب و شتم زندانیانی که درخواست و یا آه و ناله می کردند ادامه داشت و هیچ گونه درمان و یا مراقبتی از زندانیان صورت نمی گرفت. افزون بر آن از آب دادن به زندانیان نیز ممانعت به عمل می آمد. بعضا صدای تیر اندازی در محوطه بیرون از زندان به گوش می رسید که گویی این تیراندازی ها برای ممانعت از تجمع خانواده ها بود و چند نفر هم مجروح و بعضا دستگیر شده بودند.
زندانیان آن شب را در سوله گذراندند. مسئولین زندان برای تمیز کردن بندها تعدادی از اجیرشدگان را از بند باز زندان مرکزی فراخواندند و آنها را روانه بندها کردند.

ساعت 5:30 دقیقه صبح پس از اعلام جابجای در آمار بندها و تغییر وسیع و هدفمند در اسکان مجدد زندانیان، آنها را در گروه های کوچک به بندهای مورد نظر انتقال دادند. ورود به بند به معنای پایان بحران نبود. بعد از ورود زندانیان به بندها نفرت و کینه مسئولین و برنامه های آتی آنها نمایان شد. بندها تمیز نشده بودند بلکه جارو شده بودند به این معنا که هر آنچه در بندها قابل حمل بود سرقت شده بود و تمام کارت های اعتباری زندانیان و وسائل شخصی آنها توسط آن گروهی که به بهانه تمیز کاری وارد بندها شده بود به سرقت رفته بودند. افزون بر این هر وسیله ای که غیر قابل حمل بود یا منفعتی برای سارقان نداشت به عمد خراب و معدوم شده بود. مثلا کولرها، بخاری ها و فلاکس ها که از تیراندازی و هجوم ماموران سالم مانده بودند، تخریب شده بود. همچنین درب سرویس های بهداشتی را از جا کنده بودند. برق، گاز و تلفن نیز قطع شده بود. تمام دوربین ها در زندان از کار افتاده بودند. این شرایط، وضعیت جدید و تحمیل شده از سوی مقامات زندان مرکزی اهواز «شیبان» جهت تحقیر و تنبیه هر چه بیشتر زندانیان را تداعی می کرد.
برخی از زندانیان برای پرونده سازی و ادای شهادت بر علیه یکدیگر مرتبا به دفتر حفاظت فراخوانده می شدند. از جمله این زندانیان فراخوانده شده می توان به این نام ها اشاره کرد: ماهر بنی سعید، حسن جلالی، مازیار معمولی، صادق عیاشی، عادل عیاشی، محمد گله، علی گله. این زندانیان تحت تاثیر زور و ارعاب تمام گزارش های مسئولین را تایید می کردند و با تهدید، داستان پردازی و سناریو سازی ماموران حفاظت و مدیر داخلی زندان را می پذیرفتند. زندانیان مجروح و مصدوم که به بیرون از زندان منتقل نشدند هیچ گونه درمانی دریافت نکردند و هیچ کدام از آنها به بهداری زندان اعزام نشد. البته دکتر پنجه کل مسئول وقت بهداری زندان خود جلاد و شکنجه گری قهار بود و با وحشیگری و نژادپرستی با زندانیان رفتار می کرد. زمانی که زندانیان را به سوله منتقل می کردند او کینه توزانه و به عمد با روش هایی به مداوای مصدمان می پرداخت تا بیشترین درد را متحمل شوند. وی عامدانه از پذیرش بسیاری از زندانیان بیمار امتناع می کرد و آنها را با اتهام دروغگویی و معتاد به مواد مخدر بدون معالجه به بندها بازمی گرداند. در جریان این اعتراضات، مداوای زندانیان مجروح و مصدوم در بندها اغلب توسط دیگر زندانیان که خود نیز مجروح بودند انجام می شد. زندانیان توسط تکه پارچه لباس ها و سوزن های خیاطی به جامانده از چپاول ماموران و دزدان به معالجه یکدیگر می پرداختند. در جریان رسیدگی زندانیان به وضعیت یکدیگر آنها متوجه ناپدید شدن بسیاری از دوستان و هم بندیان خود شدند. از جمله زندانیان ناپدید شده می توان به این نام ها اشاره کرد: محمد علی عموری، سیدجابر آلبوشوکه، سید مختار آلبوشوکه، معین آلبوخنفر، علی مجدم، مهدی شریفی، قاسم سعد سواری، محمد حسن چلداوی، سید انور موسوی، سامی مرعی، جاسم حیدری، رضا حزباوی، قاسم کعبی، حسن فریسات، مسلم عیاری، هادی عبیداوی، مهدی حلفی و ... . این افراد و بسیاری دیگر در جریان سرکوب اعتراضات و پس از بازگشت به بندها ناپدید شده بودند. مسئولین زندان نیز هیچ خبر و اطلاعی از سرنوشت آنها ارائه نمی دهند. پس از چند روز مشخص شد که بعضی از زندانیان نامبرده به وزارت اطلاعات تحویل داده شده اند و برخی در سلول های انفرادی زندان نگه داشته شده اند. همچنین تعدادی از آنها به دلیل شدت جراحات در اماکن خاصی نگهداری می شوند و از تعدادی دیگر مانند علی خسرجی و حسین سیلاوی هیچ خبری نیست.

وضعیت حال حاضر؛ اکنون پس از گذشت قریب به سه ماه از آن رویدادهای تلخ و خونین، اغلب زندانیانی که در جریان سرکوب مصدوم و مجروح شدند کماکان از هر گونه درمان و مراقبت پزشکی محروم هستند. ملاقاتها قطع و تماسها با بیرون از زندان بسیار محدود می باشد. چنین شرایطی باعث تجمع خانواده زندانیان جهت آگاهی و اطلاع از وضعیت فرزندانشان مقابل درب زندان شد که البته با درهای بسته و سرکوب مواجه شدند.
تعداد زیادی از زندانیان سیاسی از جمله محمد علی عموری، زهیر هلیچی، عبدالامام زائری، سجاد دیلمی، علی کعب عمیر، سید جابر آلبوشوکه و سید مختار آلبوشوکه پس از تحمل دو هفته بازجویی در وزارت اطلاعات و علی رغم جراحات و مصدومیت های فراوان حاصل از سرکوب اعتراضات، اکنون در خطر پرونده سازی جدید علیه خویش از سوی وزارت اطلاعات و سازمان زندان ها می باشند. وضعیت جسمانی اغلب زندانیان بند 5 زندان مرکزی اهواز وخیم گزارش شده و جراحات آنها به دلیل نادیده انگاری های عمدی دچار عفونت شده است. با این وجود مسئولین زندان از اعزام آنها برای معالجه خودداری می کنند. همچنین تعدادی از زندانیان از جمله دو برادر به نام های سید جابر و سید مختار آلبوشوکه علی رغم جراحات و ممانعت مسئولین از درمان آنها و پس از تحمل شکنجه و بازجویی در وزارت اطلاعات دست به اعتصاب غذا زده اند و اکنون وارد سومین هفته اعتصاب غذای خویش شده اند. وضعیت آنها نیز رو به وخامت گذاشته است.
اما سه زندانی محکوم به اعدام «علی خسرجی، حسین سیلاوی و ناصر خفاجی» از آغاز اعتراضات توسط نیروهای امنیتی به مکان نامعلومی منتقل شدند و از آن زمان هیچ گونه خبری از وضعیت آنها در دسترس نبوده و حتی احتمال خطر اعدام مخفیانه آنها نیز وجود دارد.

سازمان حقوق بشر اهواز (اهرو)
شنبه 3 خرداد 1399 شمسی - 23 می 2020 میلادی